واپسین روزهای اسفند ۱۲۱۷ شمسی، وقتی ژنرالِ بلندپایه و نامدارِ انگلیسی، پس از یک ماه دریانوردیِ طاقتفرسا، قدم به ساحل بوشهر گذاشت، هیچ نمیدانست که چه سرنوشت تلخی در انتظارش خواهد بود.
۱۰ ماه بود که نیروهای انگلیسی، جزیرهی خارگ را اشغال کرده بودند و برای هجوم به بوشهر، امروز و فردا میکردند…
بریتانیا از لشکرکشیِ محمدشاهِ قاجار به شهر تاریخی هرات، به هراس افتاده بود و سخت نگرانِ امنیت هند بود…
هرات، به تعبیر انگلیسیها، دروازهی هند بود و تسلط ایران بر این شهر، به منزلهی نزدیک شدنِ روسیه به مرزهای هند: سرزمینی که آن روزها، ارزشمندترین مستعمرهی بریتانیا بود…
از هند تا هرات اما، کیلومترها فاصله است و حکومتِ انگلیسیِ هند، امکانِ اعزام نیرو به هرات -برای پس زدنِ حملهی شاه قاجار- را ندارد؛ بنابراین دست به گروگانگیری میزند…
جزیرهی خارگ، اولین گروگانِ بریتانیاست…
نیروی دریایی انگلستان، با ۵۰۰ سرباز مسلح و چندین ناو جنگی، خارگِ بیدفاع را به سادگی اشغال میکند و آمادهی پیشروی به سمت بوشهر و بعد شیراز و اصفهان میشود.
عقبنشینی محمدشاه از هرات هم، تغییری در برنامهی بریتانیا ایجاد نمیکند و ژنرال میتلند، با ۵۰۰ سربازِ تازه نفس، از هند به بوشهر میآید تا نیروها با اعتماد به نفس بیشتری عملیات را اجرا کنند…
ژنرال، سه روز را در بوشهر به استراحت و مذاکره میگذراند و بعد آماده میشود برای عزیمت به خارگ، ساماندهی نیروها و از آنجا، حمله به بوشهر با ۱۰۰۰ سرباز…
یکی از حساسترین لحظههای تاریخ جنوب، همینجا اتفاق میافتد؛ زمانی که ژنرال قصد دارد از اسکلهی کوتی، مقابل کنسولگری انگلیس، سوار ناوش شود و به خارگ برود…
این چند اسلاید را -در همین باره- ببینید و برای تفصیلِ قضیه، فصل اول پادکست را اینجا بشنوید…