Notice: Undefined index: HTTP_ACCEPT_LANGUAGE in /home/nakhlo/domains/nakhloberno.ir/public_html/index.php on line 4

Notice: Undefined index: HTTP_ACCEPT_LANGUAGE in /home/nakhlo/domains/nakhloberno.ir/public_html/index.php on line 4

Notice: Undefined index: HTTP_ACCEPT_LANGUAGE in /home/nakhlo/domains/nakhloberno.ir/public_html/wp-blog-header.php on line 4

Notice: Undefined index: HTTP_ACCEPT_LANGUAGE in /home/nakhlo/domains/nakhloberno.ir/public_html/wp-blog-header.php on line 4
از شیخ حسن آل عصفور چه می‌دانیم؟ - نخل و برنو

از شیخ حسن آل عصفور چه می‌دانیم؟

خاندان آل عصفور:

آل عصفور، خاندانی از علمای روحانی شیعه در بحرین، قطیف، الحساء و نواحی جنوب ایران در سده ۱۲ و ۱۳ هجری هستند. نیای این خاندان، عصفور بن احمد بن عبدالحسین بن عطیه بن شیبه درازی شاخوری بحرانی است. (+)

تاریخ خاندان آل عصفور به روزگار پیش از قرن ۷ ه.ق /۱۳م. بر می‌گردد. در آن زمان شخصی به نام عصفور، خاندانی پایه‌گذاری کرد که عصفوریه ناميده شدند. بر این خاندان اسامی دیگری هم اطلاق می‌شده است که از آن جمله می توان به عصفوری، عصافره، حدائقی، بن عصفور، بن يوسف و بنی عصفور اشاره کرد. از طرفی به دلیل اینکه در «درّاز» (از روستاهای بحرین در نزدیکی منامه) یا در «شاخوره» (روستای همجوار آن) زاده شده یا زندگی کرده‌اند به درازي و شاخوری و «بحرانی» نیز شهرت یافته‌اند. (لاری منفرد، فرشید و منصوری مقدم، محمد: مهاجرت خاندان آل عصفور؛ فصلنامه مطالعات خلیج فارس؛ شماره ۱۷ [پیاپی]، صفحه ۱۸)

با آغاز قرن ۷ ه.ق / ۱۳م. حکومت قدرتمندی که زمام امور بحرین و یمامه را در اختیار داشت، افرادی از قبیله «عامر بن عقيله» بودند که عیونی نامیده می‌شدند. نسب این افراد به «عقيل بن کعب بن ربيعه بن عامر بن صعصعه» می‌رسید که از اعراب عدنانی به شمار می رفتند (طراده،‌ ۲۰۰۸: ۲۲ ). به مرور و با ضعف حکومت عیونی در تامین امنیت و ثبات منطقه‌ی احساء، بزرگان و شخصیت‌های پر نفوذ این ناحیه با همکاری یکدیگر امیرِ عیونی را عزل و امارت این ناحیه را به پیشوای دینی بنی عامر یعنی «عصفور بن راشد»واگذار کردند. شيخ عصفور بن راشد حکومت منطقه احساء را در سال ۶۲۰ ه.ق ( ۶۰۱ ه.ش / ۱۲۲۳م.) به دست گرفت و تا سال ۶۳۶ ه.ق (۶۱۷ ه.ش / ۱۲۳۸م.) به تدریج دامنه نفوذش به بحرین نیز کشیده شد(شاکر ۲۰۰۳: ۱۵۶ و ۱۵۷). نزدیک به یک قرن و نیم حاکمیت این نواحی در اختیار امراي عصفوري بود(قمر، ۱۳۹۶: ۴۳) و آن‌ها روابط استوار و پیوندهای سیاسی مستحکمی با حکومت‌های اطراف خود برقرار کردند و با سَلغُریان فارس [اتابکان]، ممالیک مصر، مغولان عراق و ایران، خاندان طیبی فارس و جزیره کیش، و همچنین ملوک هرمز روابط سیاسی و اقتصادی داشتند (طراده، ۲۰۰۸: ۲۵) (لاری منفرد، فرشید و منصوری مقدم، محمد: مهاجرت خاندان آل عصفور؛ فصلنامه مطالعات خلیج فارس؛ شماره ۱۷ [پیاپی]، صفحه ۲۰)

حکومت آل عصفور نزدیک به یک قرن و نیم ادامه داشت تا اینکه از اواسط قرن ۸ ه.ق / قرن ۱۴م. نشانه‌های زوال آن به علت بروز نزاع و اختلاف بر سر حاکمیت در بین خاندان آل عصفور آشکار شد. این نزاع و اختلاف سبب توجه آن‌ها به حکومت های مجاور به منظور کسب حامی خارجی شد و همين امر منجر به افزایش نفوذ و مداخله نیروهایی نظیر طیبیان [ِ فارس] و ملوک هرمز در امور داخلی حکومت آل عصفور گردید که در نهایت به بی‌ثباتی سیاسی و فروپاشی آن انجامید. از آن به بعد، بحرین و اطرافش زیر نظر ملوک هرمز قرار گرفت و قبيله بنی عامر مجدداً بر تجارت و حیات اقتصادی آن سیطره پیدا کردند (شاکر، ۲۰۰۳: ۱۵۷ و ۱۵۸). (لاری منفرد، فرشید و منصوری مقدم، محمد: مهاجرت خاندان آل عصفور؛ فصلنامه مطالعات خلیج فارس؛ شماره ۱۷ [پیاپی]، صفحه ۲۱)

سال‌ها بعد و در هنگام قدرت‌نمایی پرتغالی‌ها در خلیج فارس و بحرین و همچنین به دلیل مصائب و مشکلات پیش آمده ناشی از تعرضات مذهبی خوارج، تعداد زیادی از افراد خاندان آل عصفور به دیگر نواحی خلیج فارس از جمله شهر بوشهر مهاجرت کردند. (لاری منفرد، فرشید و منصوری مقدم، محمد: مهاجرت خاندان آل عصفور؛ فصلنامه مطالعات خلیج فارس؛ شماره ۱۷ [پیاپی]، صفحه ۱۸)

چرا عصفور؟

کتاب صحاح اللغه و بسیاری دیگر از فرهنگ‌نامه‌ها معانی متعددی را برای واژه عصفور ذکر کرده اند؛ از جمله به «مغز گنجشک» اشاره شده و مراد از مغز، حافظه است. گفته شده که جد خاندان آل عصفور دارای حافظه‌ی بسیار قوی‌ای بوده و هر چه را که می‌خوانده و می‌شنیده، حفظ می‌کرده؛ اغلب افراد خاندان هم از همین استعداد برخوردار بوده‌اند. به همین خاطر، آن‌ها را آل عصفور گفته‌اند… (لاری منفرد، فرشید و منصوری مقدم، محمد: مهاجرت خاندان آل عصفور؛ فصلنامه مطالعات خلیج فارس؛ شماره ۱۷ [پیاپی]، صفحه ۲۰)

از جمله، در مورد علامه شیخ حسين آل عصفور -صاحب کتاب سداد العباد و رشاد العباد– گفته‌اند که:

وی زمانی عازم سفر حج می‌شود و در بین مسیر با شخص بزرگواری به نام سید صنديد قطيفی برخورد می‌کند. شیخ حسین نزد وی کتاب نفیس و تک دانه‌ای [بی‌نظیری] را مشاهده می‌کند [که] گویا از کتب گران‌سنگ اخباری‌ها بوده است. شیخ حسین از سید محمد می‌خواهد کتاب را در ضمن سفر حج به وی امانت دهد؛ سید اما، رضایت نمی‌دهد؛ با این حال در مدت اقامت شیخ حسین در قطیف، کتاب را به او امانت می‌دهد. شیخ حسین به سفر حج می‌رود و در بازگشت دوباره به سید محمد صندید قطیفی برخورد می‌کند و نسخه دیگری از کتاب را به وی نشان می‌دهد. سید با تعجب سوال می‌کند که این نسخه را از کجا آورده‌ای؟ شیخ حسین پاسخ می‌دهد که کتاب را همان چند روزی که در قطیف به امانت گرفته بودم از بر کردم و در خلال سفر حج، مطالبش را از ذهنم بر روی صفحه کاغذ آوردم به طوری که از نظر صفحه‌بندی و فهرست‌بندی هیچ فرقی با اصل آن نداشته باشد. گفته‌شده که او قریب به هفتاد هزار حدیث را حفظ داشت.

(آل عصفور، از بحرین تا بوشهر؛ سید ابولحسن حسینی؛ تهران، آینه کتاب؛ ۱۳۹۱ [از مجموعه‌ی دانشنامه استان بوشهر؛ جلد ۲۸] صفحات ۳۲ و ۳۳)

خانواده شیخ حسن:

شیخ حسین بن محمد آل عصفور(د ۱۲۱۶ ق / ۱۸۰۱ م) فقیه، محدث، متکلم و شاعر، علاوه‌بر پیوستگی به خاندان علمی آل عصفور، از سوی مادر نیز به سلسلۀ عالمان دین و فقیهان پیوسته است(مادرش، دخترِ شیخ حسین ماحوزی، عالم بزرگ شیعه بود). از زادگاه و حوادث زندگی و چگونگی تحصیلاتش آگاهی چندانی در دست نیست، همین ‌قدر می‌دانیم که نزد عمویش یوسف (مؤلف «حدائق») درس خوانده و در شاخوره ماندگار بوده و به تدریس و مرجعیت دینی و تحقیق و تألیف اشتغال داشته است.

او را بزرگ‌ترین فقیه اخباری زمان خود دانسته‌اند. اینکه برخی او را مجدِّد دین در آغاز سدۀ ۱۳ ه.ق / پایان سدۀ ۱۸ م. دانسته‌اند گویای موقعیت علمی و فقهی و نقش وی در ترویج دیانت است. وی بر بیش‌تر دانش‌های متداول روزگار خود احاطۀ کافی داشته است و تألیفات متنوع او بر این حقیقت گواهی می‌دهد. حوزۀ درس او بسیار وسیع بوده است. طالبان علوم دینی از همه جا به‌ویژه از قطیف و احساء به حوزۀ درس او روی می‌آوردند و از‌این‌رو شاگردان بسیاری در این حوزه پرورش یافتند و خود از عالمان بنام دین شدند.

از ویژگیهای برجستۀ او داشتن حافظه‌ای بس نیرومند بود چنانکه می‌توانست آثار و کتابهای گوناگون را از آغاز تا انجام بی‌کم و کاست از بر کند. بارها او را آزمودند و دیدند که حرف یا کلمه‌ای را از یاد نمی‌برد.

او در پارسایی شهره بود و به‌ویژه در ابراز اخلاص به امام حسین (ع) و شهیدان کربلا کوشش بسیار داشت و بیش‌تر اوقات در خانه‌اش مجلس سوگواری برگزار می‌کرد و از خود اشعار بسیاری در رثای امام حسین (ع) می‌خواند.

شیخ حسین کتابهای بسیاری در موضوعات مختلف روایی، کلامی و فقهی نوشته است که خود در اجازه‌ای که به شاگردانش، از‌جمله به شیخ فرزدق شویکی، نوشته از اکثر آنها نام برده است. تألیفات او را بیش از ۵۰ دانسته‌اند که جز معدودی از آنها در دست نیست. (دائره‌المعارف بزرگ اسلامی)

 36 مورد از آن‌ها در كتاب «شهيدان راه فضيلت» اثر شيخ عبدالحسين اميني نجفي ذكر گرديده است. (+)

سرانجام این نابغه‌ی دهر و عالم ربانی (شیخ حسین آل عصفور)، در شب بیست و یکم شوال سال ۱۲۱۶ ه.ق (۵ اسفند ۱۱۸۰ ه.ش) [در شاخوره] بدرود حیات گفت. درباره‌ی سبب مرگش نوشته‌اند که که توسط یکی از دشمنانش، ضربه‌ای بر پشت او وارد می‌آید و بعد از سه روز، از دنیا می‌رود. قبر شریفش در [شاخوره‌ی] بحرین، مورد توجه اهالی آن‌جاست و زائران بیشماری دارد… (آل عصفور، از بحرین تا بوشهر؛ سید ابوالحسن حسینی؛ تهران، آینه کتاب؛ ۱۳۹۱ [از مجموعه‌ی دانشنامه استان بوشهر؛ جلد ۲۸] صفحه ۴۰.)

شیخ حسین دارای ۷ فرزند بوده است ۵ تن آنان از عالمان دین و دارای مناصب فقهی، قضایی و امامت جمعه و جماعت بودند؛ از‌ جمله عبدالله، پس از پدر، در بحرین امامت جمعه و جماعت و دیگر امور مذهبی را عهده‌دار بود و حسن، پس از مرگ پدر، در بحرین امامت جمعه و جماعت و دیگر امور مذهبی را عهده‌دار بود (دائره‌المعارف بزرگ اسلامی)

شیخ حسن در بحرین:

شیخ حسن متولد سال ۱۱۶۹ ه.ق [۱۱۳۵ ه.ش؛ ۱۷۵۶ میلادی] از علماء بنام ارجمند در قرن سيزدهم هجري قمري است. (+)

شيخ حسن فرزند شيخ حسين، فرزند احمد، فرزند ابراهيم، فرزند احمد، فرزند عصفور، فرزند احمد، فرزند عبدالحسين، فرزند عطيه، فرزند شيبه بحراني است. (+) و نسبش به عدنان، جد نبی مکرم اسلام می‌رسد. (لاری منفرد، فرشید و منصوری مقدم، محمد: مهاجرت خاندان آل عصفور؛ فصلنامه مطالعات خلیج فارس؛ شماره ۱۷ [پیاپی]، صفحه ۲۲)

شیخ حسن آل عصفور در روستای «دراز» بحرین متولد شد. از کودکی علوم دینی و ادبیات عرب را نزد پدرش -شیخ حسين آل عصفور- فراگرفت و سپس برای تکمیل دانش خود در حوزه فقه اخباری نزد سایر دانشمندان این علم تلمذ کرد. (عدنانی، ۱۳۹۷). (همان)

 سید جعفر حمیدی، ادیب و مورخ بوشهر، در کتاب مهم و پرارزش فرهنگنامه بوشهر درباره شیخ حسن آل عصفور نوشته است:

«او را فرید زمان و وحید دوران در علم و دانش گفته‌اند و در طول حیاتش به بسیاری از علمای بزرگ اجازه اجتهاد داده است. فراوانی آثار و مصنفات شیخ حسن آل عصفور نشانگر عظمت و علوَ مقام اوست.» (حمیدی، سید جعفر. (۱۳۸۰). فرهنگنامه بوشهر. تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ صفحه ۴۳)

 میرزا محمد نیشابوری [نیز] در وصف شیخ حسن آل عصفور گفته است:

«زبان زمان و بزرگ دوران جدا شده از مسائل دنیوی و متصل به سبحات الهی، عارف ربانی، فقیه صمدانی، شيخ حسن بن شیخ حسين آل عصفور که مرا در نقل حديث اجازه فرمود و او از پدرش و او از عمویش شيخ يوسف بحرانی صاحب حدائق اجازه روایت داشتند. هرکس کتب و مصنفات كثيره و تحقیقات اینان را بنگرد، بر مقام و مدارج علمی ایشان اطلاع می‌یابد و آثار گرانبهای‌شان را می‌ستاید.» (اسناد بنیاد ایرانشناسی شعبه بوشهر، ۴۷۶، برگه ۵؛ به نقل از فصلنامه مطالعات خلیج فارس؛ شماره ۱۷ [پیاپی]، صفحه ۲۲)

همچنین صدرالدین حسینی معتقد است: «از جمله مشایخ علمای آل عصفور، شیخ حسن فرزند علامه شیخ حسين آل عصفور است. علامه دهر و ناموس عصر از بزرگان و فضلا و مشاهير علماست. عارف به نحو، لغت، اصول و جامع معقول و منقول؛ شیخ حسن آل عصفور که نزد پدرش علامه شیخ حسين آل عصفور تعلیم دید سپس به بوشهر مهاجرت کرد و بلاد عَجَم را مفتخر ساخته« (همان).

شیخ حسن علاوه بر تربیت عالمان دینی، آثار مکتوبی نیز از خود به جای گذاشته است که با توجه به مشی اخباری وی، غالب تالیفاتش هم با رویکرد اخباري و حدیثی بوده است. معروف‌ترین آثار وی «۱. رساله عملیه مبسوطی در طهارت و صلاه ۲. مناسک حج ۳. رساله‌ای در احکام و روزه ۴. شرح اصول پنج‌گانه شيخ حسين آل عصفور» (عاملی، بی تا: ۱۱۲) هستند»؛ برخی دیگر از آثار وی عبارتند از:

۱. الفوائد: این کتاب به سبک کتاب فوائد المدنيه ملا امين استرآبادی نوشته شده است. وی کتابش را در شیراز به تاریخ ۱۲۴۰ ه.ق نگاشته است…

٢. ارجوزه في الاجتهاد و الاخبار: این کتاب در کتابخانه خانوادگی آل عصفور، یعنی مجلسی شیخ حسن در بوشهر وجود داشته که بعدها از آنجا خارج شده است.

٣. مناسک حج: شیخ حسن در این کتاب فتاوای خود را در مورد حج بیان داشته است.

۴. شرح شارحه الصدور و رافعه المحذور: این کتاب در علم کلام نوشته و به خط یکی از شاگردان شیخ حسن در مجلس شیخ حسن بوده است.

۵. رساله ای در احکام: در این رساله شیخ حسن فتاوای فقهی خود را مطرح کرده است.

۶. رساله عملیه: این کتاب همچون توضیح المسائل بوده است.

۷. اجوبة المسال الدهلكيه: شیخ در این کتاب به پرسش هایی که از او شده، پاسخ داده است.

۸. رساله عملیه: کتابی دیگر از شیخ حسن [که] احتمالا به بعضی ابواب فقه پرداخته است.

۹. اجوبه المسائل بعض البلدان: مجموعه سؤالاتی است که مردم از شهر های مختلف به بوشهر می فرستادند و شیخ حسن آل عصفور به آنها پاسخ داده است.

۱۰. الفتاوي الحسنيه في العلوم المحمديه: این کتاب یک بار توسط برخی از نوادگان شیخ حسن در قم و در ۲۰۰ صفحه به چاپ رسيد.

۱۱. حاشيه علي التهذيب؛ تهذیب کتاب حدیث معروف شیخ طوسی است که شیخ حسن آل عصفور شرحی بر آن نگاشته است.

۱۲. منظومه الكلام: منظومه‌ای در علم کلام که مسائل اعتقادی را به نظم در آورده است.

۱۳. شرح منظومه الكلام: که شرح كتاب فوق است.

 (لاری منفرد، فرشید و منصوری مقدم، محمد: مهاجرت خاندان آل عصفور؛ فصلنامه مطالعات خلیج فارس؛ شماره ۱۷ [پیاپی]، صفحات ۲۲و ۲۳)

شیخ حسن آل عصفور در بحرین موقعیت ویژه‌ای داشت؛ همزمان با شورش طایفه عتوبيه در بحرین و آغاز هرج و مرج و ناامنی در آن ناحیه، مردم نزد شیخ حسن زبان به گلایه و اعتراض گشودند و از او خواستند که چاره ای بیندیشد. شیخ حسن نامه‌ای به حاجی میرزا و نامه‌ای دیگر به شاهزاده معتمدالدوله نوشت، بدین مضمون که:

«همه اوقات از قدیم الایام ولایت بحرین جزو ممالک ایران و محکوم به حكم قوی‌بنیان بوده؛ اهالی بحرین گرفتار بی‌عدالتی طایفه عتوبیه می باشند. در اواخر دولت خانِ مرحوم، به فرمانروایی آن مرحوم، مقرر در استخلاص طایفه صالحه بحرین و تسخير و نظم این ولایت شد ولیکن فرمانروا به دفع الوقت گذرانید؛ الحمدالله شاهنشاه جهان‌پناه، با قدرت و شوکت هستند؛ نوعی بفرمایند که مملکت وسيع مستخلص شود و جميع کثیر داخل خدمتگزاران شوند و این طايفه عتوبيه بسیار ضعیف هستند، به اندک توجه این امر منتظم خواهد شد.»

(اسناد بنیاد ایران شناسی شعبه بوشهر، ۴۷۶، برگه ۴).

مصطفی خجسته نیز در کتاب بحرین در دو قرن اخیر در این خصوص آورده است:

«در زمان امارت شیخ احمدبن سلمان آل خلیفه، قريب نصفی از اهالی بحرین در اثر ستمگری و سوء رفتار او به نواحی جنوبی ایران فرار کردند که مشايخ آل عصفور و بحرانی‌ها که هنوز اعقاب آنها در بوشهر، دشتی و دشتستان اقامت دارند از معاريف و سرشناسان ایشان بودند. (خجسته، ۱۳۳۸ ۴۰ و ۴۱).»

((لاری منفرد، فرشید و منصوری مقدم، محمد: مهاجرت خاندان آل عصفور؛ فصلنامه مطالعات خلیج فارس؛ شماره ۱۷ [پیاپی]، صفحه ۲۱)

با این حال در آثار دیگری چون کتاب البحرين علت حرکت شیخ حسن آل عصفور از بحرین به بوشهر ظلم و جور پرتغالی‌ها دانسته شده است:

«پرتقالی‌ها چون که بر بحرين دست یافتند ظلم و جور و فشار را بر مردم روا داشتند و در این امر بیش از حد تصور، فساد و تباهی بر آوردند تا آنجا که درنگ و ادامه زندگی مشکل شد. به ناچار عده زیادی خانه و دیار را به قصد اماکن دوردست ترک گفتند. در این اوان یعنی سال ۱۲۱۶ ه.ق (۱۱۸۰ ه.ش / ۱۸۰۱ م.) یکی از علمای بحرین اوضاع و احوال بحرین و روزگار خراب و درهم و برهم شيعيان را به حکومت بوشهر که شیخ عبدالرسول‌خان آل مذکور بود، نوشت. شیخ عبدالرسول‌خان نیز جریان را به اطلاع حکومت فارس گزارش داد. اما متاسفانه به سبب خرابی دستگاه و از هم پاشیدگی، کسی جواب نداد. شيخ حسن با عده‌ای از خویشان و کسانش در همین تاریخ به بوشهر آمد و متوطن گشت. (یاحسینی و مشایخی، ۱۳۸۲ : ۴۸).»

(همان)

روایت دیگری هم دلیل مهاجرت شیخ حسن از بحرین هست که می‌گوید: در عصر سلطنت فتحعلی شاه قاجار، فرقه ضالة خوارج با عناد و بغض و عداوتی که نسبت به حضرت امير المؤمنين و دیگر ائمه عليهم السلام داشتند در بحرین شیعیان را مورد اذیت و آزار قرار می‌دادند. به خصوص نسبت به علمای شیعه اعمال کینه و دشمنی بیشتر می‌کردند و از هر گونه آزار، شکنجه و بدرفتاری درباره آنان کوتاهی نداشتند؛ به طوری که امکان سکونت و ادامه زندگی برای فقها و بزرگان علم و تقوی در بحرین ناممکن شد. به همين جهت چند خانواده از وطن خود مهاجرت کردند. از جمله شیخ حسن فرزند شیخ حسين آل عصفور به سال ۱۲۱۶ ه.ق (۱۱۸۰ ه.ش / ۱۸۰۱ م.) به بوشهر مهاجرت کرد و خاندان مشايخ آل عصفور در بوشهر و بعضی نقاط از نسل شیخ حسن هستند (یاحسینی، مشایخی، ۱۳۸۲: ۵۸).(همان)

به هر صورت خاندان آل عصفور در زمان حکومت فتحعلی شاه قاجار و به علت وخامت اوضاع سیاسی و اجتماعی بحرین و احساء به بوشهر مهاجرت کردند.

شیخ حسن آل عصفور، اگرچه از علمای اخباری بود اما، بروز و ظهور جدی‌ای در صحنه‌ی سیاست داشت که او را از اغلب هم‌فکران‌ش متمایز می‌کند…

شیخ حسن در بوشهر:

شیخ حسن با ورود به بوشهر با خاندان آل مذکور مواجه شد. این خاندان در سال ۱۱۱۶ ه.ش / ۱۱۵۰ ه.ق / ۱۷۳۷م. از ریشهر (آبادی نزدیک بوشهر) به بوشهر نقل مكان کردند و سبب توسعه و رونق آن شهر شدند. به دنبال تصمیم نادر شاه افشار در استفاده از بوشهر به عنوان پایگاه دریایی، این شهر مورد توجه بیشتر قرار گرفت و شیخ [عبدالرسول آل] مذکور، رئیس طایفه آل مذکور، که در اجرای این طرح همکاری شایانی به عمل آورده بود، قدرت قابل توجهی به دست آورد (وثوقی، ۱۳۹۰: ۳۳۰) (لاری منفرد، فرشید و منصوری مقدم، محمد: مهاجرت خاندان آل عصفور؛ فصلنامه مطالعات خلیج فارس؛ شماره ۱۷ [پیاپی]، صفحه ۲۳)

بعد از ورود شیخ حسن آل عصفور به بوشهر خبر این مهاجرت به دربار قاجار رسید و فتحعلی شاه قاجار برای عبدالرسول‌خان حاکم بوشهر نامه ای نوشت که در آن سفارش به تعظیم و تکریم شیخ حسن آل عصفور می کند، متن نامه چنین است:

«بسم الله الرحمن الرحیم. معتمد السلطان شیخ عبدالرسول‌خان، تشریف فرمائی شیخ بزرگوار شیخ محمدحسن آل عصفور به شهر شما نشانه سعادت و توفیقی است که بدان بهره مند شده اید. زیرا ایشان پیشوای این ملت و شریک این دولتند. سالانه مبلغ پانصد تومان درباره آن جناب مقرر داشتم. این وظیفه‌ی من است نسبت به ایشان. اما آنچه که تو باید خود را بدان موظف بداني، [این است که] او را گرامی دار و موقعیتش را با عظمت نگهدار[؛] همچنین که تو را بر مردم فرمانروا ساخته‌ام او را بر تمام شما فرمانروا گردانیدم. اگر شهر شما از تجاوز مصون نیست، میل ندارم در آنجا توقف کند. بعلاوه که مردم پایتخت به وجود او احتیاج دارند، اما درباره بحرین به حاکم فارس امر کردیم که آن را از دست متجاسرين باز ستاند» (یاحسینی و مشایخی، ۱۳۸۲: ۴۸-۴۹). 

(لاری منفرد، فرشید و منصوری مقدم، محمد: مهاجرت خاندان آل عصفور؛ فصلنامه مطالعات خلیج فارس؛ شماره ۱۷ [پیاپی]، صفحه ۲۴)

با ورود خاندان عالم و شیعی‌مذهب آل عصفور به بوشهر مقدار قابل توجهی از قدرت خاندان آل مذکور کاسته شده به طوری که سديدالسلطنه کبابی که خود مورخ و سیاح جنوبی بوده است و در بوشهر رشد و نمو علمی پیدا کرده در این باره نوشته است:

«امروز از حاج شیخ محمد امام جمعه دیدن نمودم. امام جمعه، فرزند مرحوم شیخ ابراهيم آل عصفور در سال ۱۲۵۷ ق به دنيا آمد. تقریبا پانصد سال است که وجاهت فقاهت در آن خانواده سیر می کند. مرحوم شیخ حسن رئیس‌السلسله، در سلطنت… [فتحعلی شاه قاجار] از بحرین به بوشهر آمد و در حقیقت ترقيات بوشهر از آن زمان شروع شد و شیخ حسن تقویت زیاد از دولت نمود و از اقتدار مشايخ آل مذکور که حکومت و مال رقاب بوشهر بودند زیاد کاست و قريب به انقراض رسانيد [شیخ حسن در سال هزار و دویست و شصت (۱۲۲۲ ه.ش) به رحمت ایزدی پیوست.]»

(سديد السلطنه، ۲۰۱۵: ۹ و ۱۰).

 یاحسینی و مشایخی در کتاب یادگارنامه حجت الاسلام والمسلمین حاج سید محمدحسن نبوی درباره تاثیر مهاجرت شیخ حسن آل عصفور در بر هم زدن توازن مذهبی بوشهر می نویسد:

«شهر بوشهر از آغاز تکوین تاریخی‌اش شهر[ی] سنی‌نشین بوده است. خاندان آل مذکور، اولین حکمران سنتی بوشهر، همگی از سنیان شافعی‌مذهب بوده‌اند (اغلب سنی‌های بوشهر و جنوب ایران شافعی مذهب هستند). تنها با ورود شیخ حسن آل عصفور در سال ۱۱۸۰ ه.ش / ۱۲۱۶ ه.ق / ۱۸۰۱م. از بحرین به بوشهر و مجاهدت و تلاش‌های او بود که شیعیان در این بندر از اقلیت به درآمده و در اندک زمانی اکثریت شهر را به خود اختصاص دادند» (یاحسینی و مشایخی، ۱۳۸۲، ۳۰۷) (همان)

شيخ حسن بعد از مهاجرت، سه سال در بوشهر ماند؛ آن‌گاه در سال ۱۲۱۹ ه.ق [۱۱۸۳ ه.ش] از راه شیراز، و سپس یزد و اصفهان، راهی مشهد مقدس شد. شیخ حسن پس از زیارت ثامن الائمه، در سال ۱۲۲۴ ه.ق [۱۱۸۸ ه.ش] به بوشهر باز می‌گردد و تا پایان عمر در این شهر باقی می‌ماند. آل عصفور، از بحرین تا بوشهر؛ سید ابوالحسن حسینی؛ تهران، آینه کتاب؛ ۱۳۹۱ [از مجموعه‌ی دانشنامه استان بوشهر؛ جلد ۲۸] صفحه 67.)

[نوادگان] آل عصفور در بسیاری از نقاط ایران پراکنده اند و القاب گوناگونی دارند که مهمترین آنها چنین است:

بحرانی، بوشهری، حدائق، حدائقی، حدیقه، شیخ الاسلام، فخر الاسلام، بنائی، رضوانی، شیرازی، ابن عصفور، آل عصفور، دانشمند، تهرانی، کازرونی، یزدی. (آل عصفور، از بحرین تا بوشهر؛ سید ابوالحسن حسینی؛ تهران، آینه کتاب؛ ۱۳۹۱ [از مجموعه‌ی دانشنامه استان بوشهر؛ جلد ۲۸] صفحه ۵۸.)

شیخ حسن آل عصفور در مواجهه با انگلیسی‌ها:

نقش شیخ حسن آل عصفور تنها در حوزه مسائل دینی و مذهبی نبوده است، بلکه ایشان در صورت لزوم به مسائل سیاسی نیز ورود پیدا می کردند. مخصوصاً زمانی که پای عزت و آبروي مسلمين در میان بوده است. آنچنان که مورخین آورده‌اند یکی از اقدامات شایسته آل عصفور مقابله با حضور انگلیسی ها در بوشهر و مقابله با خودسری‌های آنها بوده است. توضیح اینکه، در سال  ۱۲۱۶ ه.ش / ۱۲۵۳ ه.ق / ۱۸۳۸م. انگلیسی‌ها به بهانه تصرف هرات توسط محمدشاه بناي تصرف بوشهر را داشتند. بدین منظور قوای انگلیسی، بمبئی را به قصد تصرف جزیره خارگ ترک کرد. میرزا حسن فسائی در کتاب فارسنامه ناصری به شرح چگونگی این واقعه و نقش شیخ حسن آل عصفور در صدور فتوای جهاد عليه انگلیسی‌ها اشاره می‌کند:

در میانه از فارس خبر رسید که جهازات جنگی دولت بهيه انگلیس داخل خلیج فارس گردید و یک فروند کشتی آن‌ها در برابر بوشهر آمد و پانصد نفر سرباز از کشتی پیاده شده در کوتی که خانه بالیوز انگلیسی است، منزل نمودند و جناب شیخ حسن مجتهد آل عصفور و شیخ برادرزاده آن جناب و باقرخان تنگستانی، با اهالی بوشهر ازدحام نموده، تمامی سربازها و بالیوز را از شهر اخراج نمودند و چندین نفر از طرفین کشته گشت. پس انگلیس، جزیره خارگ را تصرف نمودند و سردار آنها گفته اگر سپاه ایران از تسخیر هرات دست برندارد تمامی سواحل فارس، بلکه تمامی مملکت فارس را تصرف خواهیم کرد» (حسینی فسائی، ۱۳۶۷: ۷۷۶) (لاری منفرد، فرشید و منصوری مقدم، محمد: مهاجرت خاندان آل عصفور؛ فصلنامه مطالعات خلیج فارس؛ شماره ۱۷ [پیاپی]، صفحه ۲۴)

بررسی اسناد و روایت‌های تاریخی اما نشان می‌دهد که روایت فارسنامه چندان دقیق نیست. در واقع انگلیسی‌ها، لشکرشان را در خارک پیاده کردند و بدون ذکر لفظ اشغال، اعلام کردند که نیروهای انگلیسی برای اجرای عملیات نظامی در آینده، در جزیره مستقر شده‌اند. با این حال طی نامه‌ای به محمدشاه اطلاع دادند که اگر دست از محاصره‌ی هرات بر ندارد، بوشهر، شیراز و ای بسا که اصفهان و تهران را اشغال خواهند کرد.

اگرچه این پیام باعث شد که شاه محاصره را ترک گفته و لشکر به تهران باز گردد اما، لشکر بریتانیایی همچنان در خارک مستقر بود و بوشهر در خطر… ورود ژنرال سر فردریک میِتلَند، فرمانده‌ی کل ایستگاه دریایی جنوب به بوشهر، صراحتاً نشانه‌ی برنامه‌ی انگلیسی‌ها برای اشغال بوشهر بود اما… استقبال تاریخی مردم از وی، با سنگ، چوب و پاره آجر، که با فتوای شیخ حسن و حمایت میرزا اسدالله (حاکم وقت بوشهر) انجام می‌شد، باعث شد، انگلیسی‌ها به‌کل از اشغال بوشهر صرف‌نظر کنند… حضور به موقع باقرخان و تفنگ‌چی‌های تنگستانی هم عملاً نقطه‌ی پایان نقش‌آفرینی بریتانیایی‌ها در بوشهر شد و هنل (کنسول انگلیس در بوشهر)، دستور تخلیه‌ی کنسولگری و انتقالش به خارگ را صادر کرد…

(برای تفصیل بیشتر این موضوع، رجوع کنید به فصل اول پادکست نخل و برنو، قسمت‌های دوم و سوم)

پیش از آن هم در دسامبر ۸۷۳ م. (دی ۱۲۱۶ ه.ش) داروساز نمایندگی مقیم انگلستان در بوشهر با یک درویش محلی بر سر مسئله‌ای درگیر مشاجره شد. حاکم بوشهر خواست تا داروساز را برای محاکمه به قاضی بوشهر شيخ حسن آل عصفور معرفی کند. انگلیسی‌ها از این کار خودداری کردند و گفتند ما خودمان به دادرسی بین داروساز و درویش رسیدگی می‌کنیم که این امر با مخالفت شیخ حسن آل عصفور مواجه شد. شیخ حسن اصرار داشت که ایران یک کشور اسلامی است و درویش مسلمان است و انگلیسی‌ها در ایران باید تابع شرع و قانون ایران و اسلام باشند. بالاخره اهالی بوشهر به حمایت از مرجع دینی خود جلوی کنسولگری انگلیس تجمع کردند و خواستار تحویل داروساز انگلیسی شدند. با فرار سرکنسول انگلیس و اعتراض مک‌نیل، سفیر انگلیس به دولت ایران، این ماجرا ختم شد (اسناد بنیاد ایران شناسی شعبه بوشهر، ۴۷۶، برگه 7؛ به نقل از (لاری منفرد، فرشید و منصوری مقدم، محمد: مهاجرت خاندان آل عصفور؛ فصلنامه مطالعات خلیج فارس؛ شماره ۱۷ [پیاپی]، صفحه ۲۵)

شیخ حسن با صدور فتوا علیه انگلستان، اولین مبارزی بود که بر ضد آن‌ها قیام کرد و همین امر باعث شد تا علما و مبارزین بعدی جسارت نبرد را به خود بدهند و نگذارند تا یک وجب از این خاک مقدس به دست استکبار بیفتد. (آل عصفور، از بحرین تا بوشهر؛ سید ابوالحسن حسینی؛ تهران، آینه کتاب؛ ۱۳۹۱ [از مجموعه‌ی دانشنامه استان بوشهر؛ جلد ۲۸] صفحه ۷۱.) 

مجلسیِ شیخ حسن:

یکی از اقدامات موثر شیخ حسن آل عصفور در بوشهر اداره مسجد جمعه بوشهر و ساخت «مجلسی» جهت رسیدگی به امورات مردم و داوري و رفع تظلم بين آنها بوده است.

مسجد جمعه طبق گفته مورخان در سال ۱۰۷۴ ه.ش / ۱۰۱۷ ه.ق  / ۱۶۹۶ م. ساخته شده(عدنانی، ۱۳۹۷). عبدالحسین کنین در مقاله «مسجد جامع بوشهر (مسجد جمعه) نشانی از قدمت و عظمت بوشهر» درباره این مسجد نوشته است:

«آنگونه که از روایات حاصل می شود این مسجد به وسيله شیوخ عرب اهل بوشهر بنا شده و در اصل مسجد جامع اهل سنت بود. اما از سال ۱۱۸۰ ه.ش / ۱۲۱۶ ه.ق / ۱۸۰۱ م. مرحوم آیت اله شیخ حسن آل عصفور […] در این مسجد، نماز جماعت برقرار می‌کند. از آن پس مسجد در اختیار شیعیان قرار می‌گیرد. آیت الله شیخ حسن، دو باب منزل در جوار مسجد، در سمت غرب آن که به نام مجلسی معروف است، خریداری می‌کند و بر حسب وصیت، در همین خانه [هم] دفن می‌شود (كنين، بی‌تا: ۸۳)

بعد از وي، شیخ احمد، شیخ خلف، شیخ عبدالعلی، شیخ محمد و بعد از شیخ محمد، دامادش شیخ محمدعلی امور امامت مسجد را بر عهده گرفتند. پس از وفات شیخ محمدعلی در سال ۱۳۱۰، دامادش سیدهاشم عدنانی که از خاندان آل عدنان بود امامت و امور مسجد را بر عهده گرفت و پس از اوي فرزندش سید محمدتقی عهده‌دار امور مسجد شد. با رحلت سید محمدتقی در سال ۱۳۶۲، هم اکنون امور دینی مسجد توسط سید ابو طالب عدنانی فرزند مرحوم سیدهاشم انجام می گیرد (عدنانی، ۱۳۹۷). (لاری منفرد، فرشید و منصوری مقدم، محمد: مهاجرت خاندان آل عصفور؛ فصلنامه مطالعات خلیج فارس؛ شماره ۱۷ [پیاپی]، صفحه ۲۵)

تا قبل از انقلاب اسلامی فرزندان آل‌عصفور نسل‌در‌نسل امام جمعه بوشهر می‌شدند اما بعد از انقلاب و انتخاب امام جمعه به واسطه ولی فقیه این روند تغییر کرد. (+)

  مجلسی، خانه قدیمی امام جمعه بوشهر، شیخ حسن آل عصفور و جانشینان بعد از او بود. در بوشهر هنوز هم به اتاق بزرگ پذیرایی، مجلسی می‌گویند. مجلسی مرحوم آل عصفور خانه‌ای است دو طبقه از سنگ و ساروج و چندلی (تیر چوبی) که در صحن طبقه زیرین، دخمه و آرامگاه شیخ حسن، یک سالن طویل و چند اتاق قرار گرفته است. در ایام عاشورا و روزهای متبرکه در این سالن و در کنار مقبره مراسمی برپا می‌شود. طبقه بالایی شامل اتاق‌های پنج‌دری، سه‌دری و راهروها است که دفتر امام جمعه در این اتاق‌ها بود و کتاب‌های کتابخانه نیز در همین جا نگهداری می‌شد. از زمان شیخ حسن آل عصفور تا زمان مرحوم سید هاشم عدنانی و فرزندش مرحوم سید محمد تقی عدنانی، امامان جمعه بوشهر محضر و محکمه کارشان در طبقه فوقانی این مجلسی قرار داشت. مرحوم شیخ حسن آل عصفور بنا به علاقه خاصی که به مرحوم محمدباقر مجلسی، محدث بزرگ شیعه داشته نام این ساختمان را مجلسی گذاشته است.

 درب ورودی چوبی و بزرگ مجلسی آل عصفور به طرف جنوب میدان و تقریبا نزدیک مسجد جمعه باز می‌شود که به فاصله چند قدم جلوتر در سمت چپ مسجد جمعه و جماعت قدیم بوشهر قرار دارد که سال‌های سال مشايخ آل عصفور و سادات عدنانی در این مسجد نماز اقامه کرده‌اند (حمیدی، ۱۳۸۰: ۴۸)

در این بقعه کتابخانه معتبری وجود داشت که اکثر قریب به اتفاق کتابها، خطی و بیشتر کتب تالیف علمای آل عصفور بود که متاسفانه در اثر بی توجهی و گرمی و رطوبت هوا همه آن کتابها از بین رفت جز اندکی که به جای دیگر انتقال یافته است. (+)

سید ابوطالب عدنانی امام جماعت مسجد جمعه بوشهر هم که به خاندان آل عصفور تعلق دارد در مصاحبه‌ای درباره این مکان می‌گويد:

«در مجلسي بالغ بر صدها کتاب و سند خطی وجود داشته است که اکنون اثری از آنها نیست و در دهه شصت خورشیدی یکی از بازماندگان خاندان آل عصفور در بحرین به نام شیخ محسن آل عصفور که هم اکنون ریاست اوقاف جعفری بحرین را بر عهده دارد، به بوشهر آمد و همه آثار به جا مانده را به آستان قدس رضوی منتقل کرد» (عدنانی، ۱۳۹۷) (لاری منفرد، فرشید و منصوری مقدم، محمد: مهاجرت خاندان آل عصفور؛ فصلنامه مطالعات خلیج فارس؛ شماره ۱۷ [پیاپی]، صفحه ۲۶)

 شیخ حسن آل عصفور پس از سالها نشر علم در سال۱۲۶۰ ه.ق [۱۲۲۲ ه.ش / ۱۸۴۴ م.] در بوشهر وفات یافت و در خانه خودش [مجلسی، واقع در محله شنبدی بوشهر] به خاک سپرده شد. مزار وی که ضریح چوبی در بالای آن است زیارتگاه مشتاقان و صاحبدلان است (حمیدی، ۱۳۸۰: ۴۳). (همان) حتی از اهالی بحرین هم برای زیارت او به بوشهر می‌آیند و یاد او را گرامی می‌دارند. (+)

 حرکت دینی و مذهبی که با حضور او در بوشهر آغاز گردید، خاموش نشد و توسط فرزندان، مریدان و شاگردانش ادامه دارد. (لاری منفرد، فرشید و منصوری مقدم، محمد: مهاجرت خاندان آل عصفور؛ فصلنامه مطالعات خلیج فارس؛ شماره ۱۷ [پیاپی]، صفحه ۲۶)

موقوفات شیخ حسن:

مسجد جمعه [به عنوان] یکی از قدیمی‌ترین مساجد شهر بوشهر، از موقوفات آیت‌الله شیخ حسن آل عصفور است (+)

شیخ حسن و مرحوم کازرونی با به تملک درآوردن زمین‌های بوشهر و وقف کردن آن‌ها در بخش‌های مختلف، شهر بوشهر، به نوعی ایران را از رفتن زیر سلطه صهونیست‌ها و بهائیت نجات دادند.
در زمانی که هنوز اسرائیل مکان مشخصی برای استقرار و سکونت نداشت بهائیت قصد سکنی گزیدن در منطقه بوشهر را داشت که شیخ حسن آل‌عصفور و مرحوم کازرونی، پس از خرید زمین‌ها آنها را وقف کردند تا بهائیت نتواند این منطقه را برای اسکان انتخاب کند.
زمین‌های آل‌عصفور در بوشهر با نیت شکل‌گیری مبارزه با بهائیت در این استان وقف شده و احیای آن‌ها ضروری است. [+]